جدول جو
جدول جو

معنی خانم باجی - جستجوی لغت در جدول جو

خانم باجی
کفش دوزک
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خادم باشی
تصویر خادم باشی
سردستۀ خادمان، رئیس خدمتگزاران
فرهنگ فارسی عمید
(نُ)
جنده بازی. زنا. فحشا. هم آمیختگی با زن آماده بزنا
لغت نامه دهخدا
(دِ)
دهی از دهستان چناران بخش حومه ارداک شهرستان مشهد است. واقع در 62 هزارگزی شمال باختری مشهد بین کشف رود و راه قدیمی مشهد بقوچان میباشد. محلی است جلگه ای معتدل و سکنۀ آن 31 تن، مذهبشان شیعه، زبانشان فارسی و کردی است. آب قنات و محصولات غلات، چغندر و نخود است. شغل اهالی زراعت و راه مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان گاوبارۀ شهرستان بیجار، واقع در 28 هزارگزی جنوب باختری پیرتاج و 2 هزارگزی خاور شوسۀ بیجار همدان، ناحیه ای است تپه ماهوری و سردسیر و مالاریایی، دارای 680 تن سکنه که مذهبشان شیعه و بزبان ترکی و کردی و فارسی تکلم می کنند، آب آنجا از چشمه و محصولش غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است، صنایع دستی زنان قالیچه و جاجیم و گلیم بافی و راه مالرو میباشد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(خامْ)
این لفظ از دو قسمت تشکیل شده یکی ’خان’ که مخفف ’خانم’ است و دیگر ’باجی’ که کلمه ای است ترکی بمعنی ’خواهر’ و مجموعاً یعنی ’خانم خواهر’، مادر بزرگ: نوه ها بمادر بزرگ خود خانباجی خطاب می کنند، خواهر شوهر: زنهای شوهردار غالباً خواهرشوهر را به این لفظ مینامند، خطابی است زنهای غیر خویشاوند را بجهت صمیمیت و خصوصیت زیاد.
- امثال:
از روی لاعلاجی به خرسه میگویند خانباجی، نظیر: ’از زور بی کسی به خرسه گفتیم خالقزی’، این مثل در موردی بکار میرود که شخص از روی ناچاری دست بدامان هرکس می زند
لغت نامه دهخدا
تصویری از خادم باشی
تصویر خادم باشی
زاور سالار رئیس خادمان رئیس خدمتگزاران (صفوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خانم بازی
تصویر خانم بازی
((نُ))
عشقبازی و آمیزش جنسی با زنانی که همسر شخص نیستند
فرهنگ فارسی معین
جنده بازی، فاحشه بازی، زنا، فحشا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
جنده باز، روسپی باز، فاحشه باز، زانی
متضاد: دخترباز، بچه باز
فرهنگ واژه مترادف متضاد
حشره ای کوچک و قرمز رنگ با بدنی خال دار کفش دوزک
فرهنگ گویش مازندرانی